جمعه

میزگرد جایگاه گلزار شهدا در تبیین هویت انقلاب اسلامی

میزگرد جایگاه گلزار شهدا در تبیین هویت انقلاب اسلامی با حضور دکتر رحماندوست (مشاور رئیس جمهور)، آقای کمری مسؤول واحد پژوهش دفتر ادبیات حوزه هنری و دکتر کوشکی (عضو هیئت علمی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی) با هدف نقد و بررسی طرح ساماندهی گلزارهای شهدای سراسر کشور از طرف کانون اندیشه دانشگاه امیرکبیربرگزار شد.

آقای دکتر رحماندوست مشاور رئیس جمهور در امور ایثارگران هستند. همچنین ایشان در حفظ تاریخ انقلاب و جنگ به نحو جدی دخیل بودند و امروز هم در فاجعه ای که در حال رخداد است از معدود کسانی اند که در صحنه هستند.
متن سخنان دکتر رحماندوست :
من هم همین چیزهایی که دوستان گفتند می خواستم بگویم! اگر حقیقت یک چیز باشد به هر زبان گفته شود همان حقیقت است. ای کاش در جلسه یکی دونفر از کسانی که گلزارها را خراب کردند می آمدند می نشستند تا کمی درگیری و تضاد پیش می آمد تا جلسه جالب شود.
من در حوزه مسؤولیتم احساس تقصیر می کنم که ازاجرای طرح یکسان سازی گلزارهای شهدا در استانهای دیگر خبردار نشدم. خیلی کارها را وقتی می خواهند انجام دهند در بوق می کنند اما ... .
شهیدان از نظر سن، سواد، شهری و روستایی، محل شهادت، رسته تخصصی ای که در جنگ داشتند؛ اینکه در چه موقعی از جنگ به شهادت رسیدند حتی نوع شهادت و تفاوت طبقات اجتماعی شان و ... تفاوت داشتند. چه کسی گفته اگر آدمهای متفاوتی به شهادت رسیدند قبور یکسانی داشته باشند؟!
نکته بعدی جملات وصیت نامه های ایشان است که گرچه روح کلی حاکم بر آنها یکسان است اما وقتی اینها مطالعه می شود، متفاوت بودن قبور، طبیعی جلوه می کند (امام به فردی می گویند - حال عین جمله شان را به یاد ندارم- شما اینهمه کار کردی؛ رفتی یک جمله از وصیت نامه شهیدان را بخوانی؟! و آنجاست که توصیه به مطالعه وصیت نامه های شهدا می کنند.) همچنین ترکیب قبور: گلدسته، سردر، قاب عکس، گلدان، پرده هایی که کنار محفظه های شیشه ای میگذارند، تابلوهای نصب شده کنار قبرها، نوع عکس شهید (بعضی عکس ها را که انسان می بیند باور نمی کند که این عکس شهید است امام واقعیت این است که همین بچه ها با این تیپ ها رفتند جبهه و به شهادت رسیدند)، ادبیات سنگ نوشته ها، ترکیب و طراحی که روی سنگ ها انجام شده و ... همه این جزئیات به معنای واقعی اجزای یک دائره المعارف است که یکسان سازی آن ها پاک سازی آنهاست.
مسأله بعدی عدم امکان جلب نظر خانواده هایی که در یک قطعه شهید دارند. روزنامه ای دارم (ایران 2آبان-ص6) که در آن آقای رضائیان مسؤول بهشت زهرا گفته اند مگر می شود که ما بدون رضایت خانواده های شهدا دست به سنگ های قبور اینها بزنیم؟! اینکه تمامی نقشه ها به تأیید رئیس بنیاد شهید رسیده و حتما نظر خانواده های شهدا را رعایت می کنیم. سؤال من این است: مگر می شود جلب نظرهمه خانواده هایی که در یک قطعه شهید دارند کرد و اتفاقا نظر همه آنها یکسان باشد!
فرض کنید قبور مردمان عادی؛ آیا بازمانده های یک قبر عادی حق ندارند در ترکیب قبر دستکاری داشته باشند؟! حال در طرح به اصطلاح ساماندهی این حقی که برای مردمان عادی وجود دارد تا چه حد برای خانواده شهیددر مورد قبر شهید خودش حق انتخاب قائل هستیم؟! من در این طرح چنین چیزی نشنیدم؛ شاید هست و ما خبر نداریم.
مسأله بعدی اینکه پاسخ گوی مدفن شهدایی که در شهرهای دیگر مثل مدفن ارامنه و لائیک ها شده چه کسی است؟
بر اساس اطلاعی که از قطعه 44 بهشت زهرا دارم این است که گروه هایی که دست اندرکار اقدام برای تغییرات اند نه شهرداری است نه بنیاد شهید و نه بهشت زهرا؛ بلکه کار دست پیمان کار است. یکی آنجا بود گفت به نظرم وسط 2 قطعه شهدای گمنام جوی آب باشد فضای خوبی پدید می آید؛ یک جوی آب هم ساختند!
بر اساس اطلاعم که مدعی نیستم در آن خدشه ای راه ندارد کار پیمانکار است. با آقای خامه یار صحبت کردم او گفت "من شخصا مخالفم". من در سطح تصمیم گیران ذی ربط این موضوع آدم موافق ندیدم.
سؤالی مطرح است که مگر طرح بازسازی قبور شهدا را هم طبقه بندی محرمانه، سری و ... می کنند که اسناد مربوطه منتشر نشده؟! منتشر شود تا صاحب نظران نظر دهند. ما چیز منتشر شده ندیدیم. حتی آن قطعه ای که اجرا شده گفتند از قبل عکسش را می زنیم اما آن را هم نزدند.
مسأله بعدی اینکه چرا برای هر چیز ده ها سمینار و همایش می گذاریم؛ جشنواره قوچ ترکمنی، جشنواره گل و ... .آن وقت برای بازسازی قبور شهدا که بزرگترین سرمایه ملی ماست کدام جشنواره علمی آزاد و باز برای اظهار نظر فرهیختگان گذاشته شده؟!
مسأله بعدی اینکه بازسازی جدید کدام روح و حالی رابرای نسل سومی ها و خارجی ها دارد و به تعبیر دکتر کوشکی که گفتند دارالشفای آزادگان کجاشه که ما نمی بینیم؟!
برداشت من این است که بازسازی ها حاصل بازدید های خارجی است. در سفرهای خارجی آدمها دیدند که ِا چه قشنگ اینها همه میزان و صاف و می شود از بالا همه شان را دید؛ پس ما هم این را اجرا کنیم. اینها ذهنیت آدمهاست. من علم غیب ندارم که بگویم همین بوده؛ با دیدن اینها این رابطه ذهنی برقرار می شود. ممکن است که عرض بنده 100%اشتباه باشد ولی من از نزدیک قبور شهدای الجزایر را دیدم با اینکه کشور اسلامی بود اما همین گونه بود. اسامی کشتگان جنگ روسی را هم بر دیوار کاخ کرملین دیدم. حالا شاید ذهنیتی از آنجا منتقل شده باشد که ما چرا اینگونه نباشیم.
طرح بازسازی آن حال و هوایی که ما سالهای سال بعد از جنگ سر قبور شهدا داشتیم را بار دیگر برای ما تداعی و باز آفرینی می کند یا مدرنیته را؟!
من این موضوع را یک بار با آقای چمران رئیس شورای شهر تهران در میان گذاشتم ؛(برنامه ای بود در دفتر سفیر لبنان در تهران که آقای میشل عون آمده بود ایران.) دیدم ایشان خیلی دفاع می کند که بله این کار باید انجام شود. من تعجب کردم که چه طور با اینکه ایشان معمار هست و در عالم هنر است و برادر شهید بزرگواری چون چمران. ایشان گفت آدم می رود آنجا گاهی کتش گیر می کند به تکه آلومینیوم آنجا یا سرش می خورد و... . گفتم خوب آقا هر وقت گیر کرد صافش کن. کی گفته اینها وسیله این شود که قلع وقمع کنید؟! در این بحث ها شورای شهرو شهرداری ذی نفوذند. من ذهنیت ایشان را با این طرح ها موافق دیدم.
کارهای خوبی که بنیاد شهید و شهرداری کرده دست مریزاد. این طور نیست که اگر کسی با این طرح مخالف باشد مخالف شهیدان است.
بنیاد شهید نمایشگاهی در بهشت زهرا گذاشت و عکس ها و ماکت های گلزارهای شهدای به اصطلاح سامان دهی شده سراسر کشور را نمایش داد. من به آقای خامه یار گفتم هرچه دیدم روی فضا و آسمان کار شده بود؛ روی سطح قبور زیاد کار نشده بود. مثلا برای یک قطعه ستون های آلومینیومی را گذاشته اند و سقف زدند و یا قوسی های گنبد مانند زدند. سنگ های یکنواخت و بعضی جاها که سیاه است انسان یاد قبرستان ارمنی ها می افتد تا مسلمان ها! در حالیکه در گلزار شهدا آنچه تفاوت دارد سنگ هاست، علمک ها و پایه ها و .... است.
در مجموع آنچه اسمش را ساماندهی می نامند من قبول ندارم. این سرمایه بزرگ در آینده قرار است الهام بخش همه نسل های خودمان و دیگرانی که به این کشور می آیند باشد و دارالشفا باشد؛ جلوگیری از اینکه این اتفاق بیفتد یک کار مثبت است و خصوصا که احدی مسؤولیت آنرا نمی پذیرفت نه شهرداری و نه بنیاد شهید و نه بهشت زهرا؛کار کار پیمان کاری بود. ما این را به مصلحت انقلاب نمی دانستیم. و از آن جهت است که الآن خدمت شما هستیم.
سؤال : چه قدر باید اعتراضات ادامه پیدا کند تا جلوی طرح گرفته شود؟!
دکتر رحماندوست: من به تعدادی از نمایندگان تهران(آقای کوثری و دیگران که الان یادم نیست) پیشنهاد کردم. به استاندار تهران هم مکتوب نوشتم. این موضوع به صورت طرح در مجلس قابل بیان است.چون این طرح پرداخت مالی ندارد ؛بنابر این کاملا به شکل طرح ،بدون اینکه مخالفت شورای نگهبان را به دنبال خود داشته باشد قابل ارائه است.
هر گونه معماری کلان و تغییر وضعیت فعلی بهشت زهرای تهران منوط به تصویب طرح آن است در جمعی که هیئت دولت تعیین می کند آن جمع چه افرادی باشد؛ حداقل خواهد گفت همان افرادی که طرح جامع شهر را تصویب می کند که 5 وزیر است. من نمی گویم دست به بهشت زهرا نزنید حداقل از قبل بگویید چه کار می خواهید کنید به صاحب نظرها واگذار کنید؛ طرحی که تهیه کردید، ماکتش یا عکسش یا تصویر سه بعدی اش را نشان دهید. نه اینکه نظر 100 خانواده شهید را جلب کنید؛ اکثریت عموم برسند به این نظر که کار خوبی است. انجام بدهید نه اینکه دست نزنید.ولی اینکه پیمان کار مجاز باشد هر کاری بکند خطرناک است.
یا بگوید همان کمیسیونی که طرح جامع شهر را تصویب می کند یا اینکه ترکیب کمیسیونی که می خواهد طرح جامع بهشت زهرا را تصویب کند هیئت دولت تعیین کند .قابلیت تصویب در مجلس به صورت طرح دارد .و آن وقت بهشت زهرا یا هر کس دیگری که کار را به پیمانکار بدهد قابلیت پیگیری بیشتری را دارد از وضعیت فعلی.

متن سخنان دکتر کوشکی :
ما در طول سال هر جامی رفتیم سری هم به گلزار شهدا می زدیم و متاسفانه در اکثر نقاط طرح تخریب و بازسازی اجرا شده بود؛ اما از اینکه این حرف ها در برنامه های بعدی اثر داشته باشه نا امید نیستیم. لااقل بتوانیم گنجینه بهشت زهرا را حفظ کنیم. این را از این جهت می گویم که حضرت امام اصرار داشتند که "یا همه یا لااقل بخشی از خرمشهر حفظ بشود" و کسی توجه نکرد. الان ما بارها با اساتید و دانشجویان و فیلم سازان رفتیم خرمشهر و آنها می پرسیدند که کجای این شهر جنگ زده است؟! خوشبختانه یکی از دیوارهای پشتی مسجد جامع از گزند بازسازی محفوظ مانده و من به آنها گفتم ببینید این جای تیر و ترکش هاست. آن روزی که حضرت امام سال 67 در پیام بازسازی شان تاکید جدی داشتند که یا همه یا بخش قابل توجهی از خرمشهر حفظ شود کسی در این مملکت دقت نکرد که بفهمد مراد حضرت امام از اینکه حفظ شود چیست یعنی چه؟! آن روز که تمام آثار جنگ را به طور تعمدی از بین بردند کسی فکر نمی کرد که بعداً بنیاد حفظ آثار یا جای دیگر مجبور شود در شلمچه یک شلمچه قلابی بسازد یا چیزی که نسل بعد از شما می رود بفهمد اینجا جنگ بوده. حالا برای اینکه این زلزله که خیلی جاها را گرفته دامن گیر آخرین بازمانده دفاع مقدس یعنی "بهشت زهرا" نشود و یا جاهایی که احیاناً این گزند رخ نداده این جلسات اتفاق بیفتد که ما تکلیف شرعی مان را انجام داده باشیم و هر چه بعد از آن رخ دهد بر عهده ما نیست.
متاسفانه در کشور ما این مشکل هست که مسائل فرهنگی را با نگاه "مهندسی" رفتیم سراغش؛ موضوعاتی که از مرکب بودن و پیچیدگی مسائل حوزه انسانی بهره مندند. این بلیه که دامن گیر خیلی از عرصه ها شده اینجا هم دامن گیر شده؛ وقتی سوال پرسیده می شود که "چرا؟"، صحبت از "نوسازی" و"بهسازی" می کنند. ما می گوییم چه چیزی را می خواهید بسازید و چگونه می خواهید بسازید؟ اینجا رد پای نگرش مدرنیسم را شاهدیم. مدرنیسم وقتی به عنوان فرهنگ غالب در مغرب زمین رشد کرد یکی از عرصه های آن "یونیفرم سازی" و یکسان سازی بود. شهرها و خانه ها و ... یکسان شدند. نتیحه آن شد که شهرهای هویت دار گذشته به جمعی از مکعب ها که در میان جدول ها قرار گرفت تبدیل شد. طنز قضیه این جاست که وقتی خود فرنگی ها خواستند مدرنیته را در شهرها جاری کنند این مدرنیته را در قسمت هایی که جدید ساختند لحاظ کردند. شما در نظر بگرید شهر "ونیز" را؛ بافت قدیمش هست حالا مدرنیته آمده در بافت جدیدش مکعب هایش را ساخته، صدها و هزاران آپارتمان که همه یک شکل اند و هیچ هویتی ندارند و ویژگی مدرنیته این تولید انبوه را می توان در آن دید. پاریس و لندن و ... محلات قدیمش حفظ شده اما نگاه مدرن در بخش های جدید اعمال شده. حالا من داعیه دار نیستم؛ اما ما هر چه می گردیم در تهران هیچ نقطه ای را پیدا نمی کنیم که عمرش از 150 سال بیشتر باشد مگر استثنا. اگر کسی پرسید این شهرتان چه گذشته ای دارد ما چیزی نداریم که نشانش دهیم. اگر جاهای دیگر راخراب نکردیم سعی کردیم یک لطمه ای به آن بزنیم و آن هم به خاطر این است که نمی دانیم تاثیر اینها چیست؛ یعنی نمی دانیم که زنده نگهداشتن "سی و سه پل " به خاطر آن است که از روی آن رد شویم یا اینکه این بنا قرار است تاثیری روی فکر و فرهنگ و زندگی امروز ما داشته باشد.
اولین مشکلی که در بحث یکسان سازی گلزار شهدا و بازسازی اش و به تعبیر بنده "تخریب " اش (البته با عذر خواهی از مسؤولین) اتفاق افتاد حاکمیت این نگاه مهندسی است. مهندسی یک نگاه ساده بینانه به مسائل دارد. قضایای بسیار پیچیده را ساده می کند و به انجام می رساند. یعنی همان جور که به یک مقدار آجر نگاه می کنند همان جور هم به گلزار شهدا نگاه می کنند. می گویند خوب این آجرها را منظم کنیم و نظم هم یعنی آنچه در نگاه مدرن به وجود می آید: یکسان بودن. مدرنیته تنوع را با نظم سازگار نمی بیند. این اولین مشکل؛ در حالیکه سوژه و موضوع کار یک موضوع به شدت پیچیده علوم انسانی و حوزه فرهنگی است.
من این جمله را از حضرت امام وام می گیرم؛ ایشان فرمودند :"گلزار شهدا دارالشفای آزادگان جهان خواهد بود" به تعبیر مرحوم حافظ "زیارتگه رندان جهان". این را اگر با چشمان خود نمی دیدم باور نمی کردم که بهشت زهرا چه ربطی می تواند با رندان جهان یا به تعبیر حضرت امام آزادگان جهان داشته باشد. جمهوری اسلامی از گوشه گوشه دنیا آدمهایی را جمع کرده بود و برای اینها سخنرانی و انواع و اقسام همایش و جلسات گذاشته بود؛ بعد از اتمام این برنامه ها یک پزشک فلسطینی آمد پیش من و گفت این حرف ها در کتم نمی رود.(به تعبیر فارسی بنده) گفتم بیا بریم یک جای خوب نشانتان بدهم؛ بعد هم (برنامه ای برگذار شده بود که افرادی از خارج از ایران دعوت شده بوند) خارج از برنامه چند تا از بچه های بوسنی و فلسطین را بردیم بهشت زهرا. اینها رفتند آنجا چرخیدند. شب با "حال خراب" برگشتند از همان حال خراب های حافظ. گفتند ما دیگر نه سخنرانی می خواهیم و نه همایش، "ما فهمیدیم". تازه آنجا فهمیدم که دارالشفای آزادگان جهان یعنی چه. بهشت زهرا حال آن عده ای که از چنان مراسم هایی تاثیری نپذیرفته بودند خراب کرد؛ و اتفاقا حالشان را خوش کرد. ما داریم درباره چنین پدیده ای حرف می زنیم.
اینکه بگوییم آنجا چه ویژگی دارد که دارالشفا ست؟ اگر بگوییم آنجا به دلیل دفن وجود متبرک است که چنین تاثیر معنوی دارد؛ این کاملا درست است. اما آیا همه قضیه همین است؟! خیر. اگر این تاثیر گذاری ها واقعی است چرا ما عملکرد وهابیت را در تخریب قبور گذشتگان تایید نمی کنیم؟! چرا شیعه تاکید دارد به زیارت قبر حسین(ع) و اصرار دارد بر اینکه قبر ساخته شود؛ هرچند متوکل ها و متوکل های تاریخ آنرا خراب کنند؟! چرا اصرار بر زیارتگاه سازی دارد؟! این در شیعه یک استراتژی بوده. چرا ائمه برای زیارت قبر حسین صوابهایی می گذارند که وقتی ما می خوانیم باورمان نمی شود؟! چرا؟ اینها همه سوال است. یعنی در آن قبر علاوه بر وجود مقدس معنوی که آرامگاه اوست قرار است الهام بخش باشد و تاثیرات فکری-فرهنگی داشته باشد. قرار است نماد و نشانه باشد، سوال انگیز باشد. تسلط تفکرمدرن (یونیفرم سازی) بر این مکان های کاملا فرهنگی و با روح باعث می شود که فرهنگ اصلی محیط حذف شود این روحی که به طور طبیعی شکل گرفته نابود شود. من این قضیه را به عنوان فرد منتقد بیان نمی کنم. رفته بودیم جایی که همرزمان بنده دفن شده بودند لابه لای قبرها که می چرخیدیم احساس می کردیم با همین بچه ها زنده هستیم. اما بعد از یکسان سازی اصلا احساس غربت می کردیم؛ باید می گشتیم دنبالشان که فلانی کجاست و ... . اصلا آن روح از بین می رود. برای فهم چرایی آن باید یک بحث روانشناسی کنیم که چرا انسان به نماد ها و نشانه ها وبه تعبیر عرب ها، به "رموزی" وابسته است؟ پیوند ذهن انسان و نمادهای بیرونی با مفهوم فرهنگی بحث نشانه شناسی است که یک طرف آن این مقوله است و طرف دیگرش بحث های روانشناسی است. اینکه چرا انسان نوستالژویک است، اهل تراث و میراث است؟ می شود درباره گذشتگان تاریخ خواند؛ چرا برویم تخت جمشید را ببینیم ؟ چرا ستونهای روم یا بعلبک ارزش نگهداری دارند؟ چرا قرآن گفته "قل سیرو فی الارض فنظروا کیف عاقبة الذین من قبل"؟ اگر فقط بحث تئوری بود خوب کتاب می خواندیم؛ اما می گوید "ببینید". خداوند انسان را طوری آفریده که با نشانه ها پیوند خورده؛ نشانه هایی که ما داریم در طرح یکسان سازی نابودش می کنیم.
این از جمهوری اسلامی به جاهای دیگر دنیا سرایت کرده. بروید "روضة الشهیدین" بیروت که به غلط روضة الشهدا گفته می شود و آرامگاه حاج مغنیه آنجاست را ببینید؛ دقیقا گرته برداری و کپی برداری شده از فضای بهشت زهرا. یا جاهای مختلفی که ارتباطی با جمهوری اسلامی دارند سعی کردند در این قضیه کپی برداری محدودی از ایران داشته باشند، حتی به نوعی اهل سنت. جای خوش بختی دارد که این نگاه گسترده شده اما حالا در ایران غریب شده.
بحث بعدی بحث جامعه شناسی این قضیه است. داریم درباه مقوله ای حرف می زنیم که به انسانها و جامعه انسانی مرتبط است. از لحاظ جامعه شناسی وضع فعلی چه دارد که باید حفظ شود؟ اینجا نمایشگاهی است از تفکرات و انگیزه ها و اعتقادات کسانی که شهید شدند یعنی بازیگران و کارگردانان اصلی قضیه ای به نام دفاع مقدس. می بینید خیلی از شهدا طرز تفکرشان، جهان بینی شان و انگیزه هاشان را در قالب یک جمله، شعر، بخشی از وصیت نامه شان یا یک آیه و حدیث آنجا آورده اند. خیلی از آنها خودشان گفته اند که بر سنگ مزارشان چه جمله ای نوشته شود. صدها و صدها شعر بوده اما شهید بزرگواری یک دوبیتی انتخاب کرده و گفته این را روی سنگ مزارم بنویسید . با این جمله می خواهد تمام ایده هایش را به مخاطب منتقل کند. جالب این است که در این زمینه سلیقه ها کاملا متفاوت است. خود شهید بزرگوار یا خانواده اش حدیثی از امام حسین یا یک دوبیتی محلی یا شعری از حافظ انتخاب کرده یا جمله ای از حضرت امام. و کسی که این ها را نگاه کند در واقع مجموعه ای از تفکرات و جهان بینی ها را می بیند و متوجه می شود کسانی که پا در این عرصه گذاشتند چگونه فکر می کردند. کسی می گفت ما می آییم برای هر 16 تا شهید یک جمله از امام می نویسیم. من گفتم شما نیابتا از شهدا این کار را می کنید؟! کی گفته آن شهید مثل تو فکر می کرده؟! خیلی از آنها دوبیتی باباطاهر را برای مطرح کردن زاویه دیدشان به دنیا ترجیح دادند. مادر شهید کسی است که بهتر از بقیه فرزندش را می شناخته؛ او گفته می خواهم این جمله از وصیت نامه فرزندم اینجا باشد. با طرح یکسان سازی ما یک جوری اینها را داریم نابود می کنیم. من رفتم گلزار شهدای شهرضای اصفهان که حاج همت آنجاست یکسان سازی شده بود و یک جمله کلیشه ای هم روی قبور شهدا نقش بسته بود. یعنی کسانی که این زیرند خودشان فکر نمی کردند، اندیشه نداشتند. الان بهشت زهرا برویم می توانیم کشف کنیم اما با اجرای طرح یکسان سازی مجبوریم بگیم شهدا هم دولتی فکر می کردند به این معنی که بخش نامه ای، اداره ای.
بحث دیگر واقعیتهای اجتماعی است. یک پدر شهید وضع مالی اش خوب است؛ سنگ مرمرگذاشته. دیگری خوب نیست سنگ معمولی گذاشته. شهید بزرگواری در گلزار شهدای دزفول گفته "می خواهم فقط سیمان باشد؛ صاف و این جمله را بنویسید: پر کاهی تقدیم به آستان الهی و دیگرهیچ." این واقعیت دفاع مقدس ما بود که بار اصلی اش به دوش مردم از همه قشری بود نه یک قشر خاص. این تنوع دارد از بین می رود. تنوعی که جامعه شناسان و پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی میفهمند یعنی چه. الان اگر ما به یک جامعه شناس فنلاندی بگوییم در بهشت زهرا دور بزن و به ما بگو چه می بینی، قطعا یکی از آیتمهایی که می گوید این است که در این دفاع همه مردم از هر سنخی حاضر بودند. اما اگر یکسان سازی کنند احساس می شود یک عده سرباز وظیفه به تعبیر اجباری رفتند و دولت هم برای همه آنها سنگ قبر یکسان گذاشته است؛ بلا تشبیه شهدای ما، دارد می شود گورستان کشته شدگان آمریکا در ویتنام. اگر بروید چند تا از کشورهایی که جنگ داشتند مثل گورستان واشنگتن و ... ببینید همه یک دست بدون کج و کولگی.
بحث بعدی اینکه ما یک پدیده ای داریم به نام "موزه" (یک واژه فرانسوی است). موزه یعنی آن جایی که آثار گذشتگان را می بینیم تابلوهایی که بالای قبر هر شهید است موزه است. هر خانواده ای به تشخیص خود چند عکس و یادگاری از شهید مثلا قرآن، پیشانی بند و یا لباسش را می گذاشت آنجا. به طورمعمول موزه شهدا داشتیم. حالا می خواهیم اینها را برداریم ببریم در جایی از شهر و موزه شهدا بسازیم! آنجایی که خود آن شهید دفن است و قرآن بالای سرش و وصیت نامه روی مزارش هست یعنی ماکسیمم تاثیر فرهنگی؛ آن را می خواهیم حذف کنیم. تک تک این ویترین ها نشان دهنده سلیقه فرزند شهید، مادر یا همسرش است و اینکه شهید چگونه فکر می کند. هر بار که خانواده شهید در ویترین را باز می کند، آنرا پاک می کند و عشق بازی می کند با آن شهید؛ یعنی زنده بودن این مسیر. می رویم در بهشت زهرا دختری هست مثلا 28 ساله می گوید من بعد از شهادت پدرم به دنیا آمدم. الان هم نوه شهید را آوردم و به او دستمال دادم تا ویترین بابابزرگ را پاک کند. شب های قدر، عید نوروز مردم می روند آنجا. داریم زنده ترین موزه فرهنگی دنیا را به دست خودمان نابود می کنیم.
مطلب بعدی اینکه تمام کسانی که با نیت خیر وارد انجام این کار شدند حالا اگر ذهنشان هم مهندسی باشد یک نکته را باید بدانند؛ اینکه "اصل" هر چیز با "بدل" و قلابی آن خیلی فرق می کند. کجای دنیا کسی می آید اصل را نابود کند و به جای آن بدل بگذارد؟! یک موقع می آِییم "کپی" شی را می زنیم. کپی هیچ وقت برابر با اصل نمی شود.
یک توضیحی در باره آن حرفم درباره مهندسی بزنم: سوژه مهندس پدیده های بیجانی است که ماده یا عنصر خطاب می شود و او وظیفه دارد در آن ماده یا عنصر تصرفی بکند و آن را به شکلی که مطلوب است تغییر بدهد. اما مثلا می گوییم این تپه را نباید مهندس ها سراغش بیایند زیرا که باستانی است. اینجا دیگر نگاه مهندسی بهش نمی شود. اینجا هویت یک ملت است؛ شناسنامه یک ملت است با لودر سراغش نمی رویم با قلم مو گردش را می زنیم کنار. اگر بخواهیم ببینیم ما که هستیم باید شناسنامه مان را از اینجا بیاوریم بیرون. نگاه مهندسی به این مضمون بود که خیلی ساده و فیزیکال به قضیه نگاه می کند: الان می گویند قبور شهدا خراب شده می خواهیم آن را بسازیم ؛ مواد مورد نیاز:سیمان 10 کیسه ،سنگ چند مترو .... برای فرش کردن یک اتاق هم اینها نیاز است .اما همان طور که عرض کردم وقتی سوژه می شود دارالشفای آزاگان یعنی جایی که آدمها می آیند آنجا و رازو نیاز می کنند ؛"حاجت رواشد" خود من رفتم و این سنگ را دیدم و با آن خانمی که حاجت روا شده حرف زدم. در رسانه ها هم نرفته که بگوییم می خواهیم دکانی باز کنیم. یک این جور جایی است. ما این جا را می توانیم به امام زاده هایمان تشبیه کنیم .بدون مبالغه ای. امام زاده ها را نگاه مهندسی که بهشان نمی کنیم مثلا می خواهیم حرمی را بازسازی کنیم حالا به جای اینکه گنبد و بارگاه و معماری اسلامی رعایت بشود بیاییم ساختمان 8 طبقه بالای آن بسازیم! تنها بخشی از هویت معماری ما که از گزند مدرنیته سالم مانده بخش اعظمش امام زاده هاهستند که پایبندی به حفظ معماری کهن باعث شده که اگر بخواهیم معماری مدرن هم درش قاطی کنیم لااقل بتون ها را به شکل معماری سنتی آرایش کنیم. منظوراز مهندسی این بود و الا همین که دوستان مهندس همت کردند و این جلسه را تشکیل دادند یعنی دغدغه های فرهنگی هم دارند.
ما می رویم مسکو برای سرباز گمنام کنار کاخ کرملین تاج گل می دهیم؛ اگر یک نفر اینجا خواست تاج گل بدهد چه کار کنیم؟ ما خیلی جا داریم گل ببریم یک روز می بریمش سر قبر شهید فهمیده، سر قبر چمران(همان قبر سیمانی خیلی ساده چمران) می خواهد تاج گل ببرد می بریمش سر قبر ... همه شهدا برای ما قهرمان اند. می شود هر جای بهشت زهرا بردش. و اتفاقا ببریمش آنجا که اگر شما یک سرباز گمنام قهرمان دارید ما 35000 داریم. همه شان هم برای ما از سرباز بسیجی 15 ساله تا فرمانده لشکرش برای ما یکی است. مشکلی نداریم؛ چرا دنیا نگاهش را به ما تحمیل بکند ما در دنیا نو آوری بکنیم همه تاج گل گنده می برند سر قبر سرباز گمنام که معلوم نیست کسی هست یا نیست. ما می گوییم بیا اینجا که کسی هست. یک بار از مسلمان های کوزوو آمده بود(منطقه خودمختاری در جمهوری صربستان) تهران در ایامی که از جلوی دانشگاه تهران 3000 تا تابوت بار می زدند سال های 73 یا 75.رسیدیم معراج تشییع کننده ها از تابوت ها کمتر بودند گفت اینها نمادین است؟! کارناواله ؟! گفتم نه توی هر کدوم شهیده. صاحب داره؛ اتفاقا همان جا چند تا از خانواده ها شهیدشان را شناسایی کردند. گفت شما 3000 تا شهید تشیع کردید(شیعه بود) گفت اگر ما چنین چیزی داشتیم دنیا را می ترکاندیم شما چرا اینقدر بی تفاوت برخورد می کنید؟! این را برای چه گفتم اینکه اگر یک روز رئیس جمهوری را آوردیم بهشت زهرا بهش بگیم تاج گلت را بیار. کجا می خواهی بذاری بچه 14 ساله داریم، هر چی بخوای داریم فرمانده لشکر هم داریم . بعد اینها بغل دست هم هستند. آوینی مشهور کنار یزدان پرست گمنامه. چرا همش ما ادای کسان دیگر را درآوریم و خودمان صاحب سبک نباشیم؟! ما ملتی هستیم که به تک تک اینها افتخار می کنیم و از اینها زندگی کردن را یاد می گیریم، شما هم بیایید زندگی کردن را یاد بگیرید.
من عکسی از شهید سید عباس موسوی دبیر کل شهید حزب الله لبنان دارم. قبلا چنین نمادی داشتیم خودمان خرابش کردیم زمان جنگ چشمه خونی بود رنگ قرمزی توش بود دائم می جوشید وسط بهشت زهرا ، خیلی ساده بود ولی همان را سید عباس موسوی با افتخار عکس گرفته و در یادنامه اش هم چاپ کردند با چه جمله شاعرانه قشنگی!
هيچ كس مخالف بهينه سازي نيست. من مي شناسم شهيدي را كه پدر و مادر او فوت كردند؛ برادرش رفته فرنگ و خواهرش هم شهرستان است. اين شهيد كسي را ندارد. رنگ سنگ قبر رفته يا مثلا گوشه آن شكسته است. بهشت زهرا يا بنياد شهيد، هر كدام متولي است آنرا رنگ آميزي كند؛ همان رنگ قبلي را. "بهسازي" كند. لااقل مانند آثار باستاني با آن برخورد شود مرمت آثار باستاني يك رشته دانشگاهي است.
من يك مثال از ماجراي ميراث فرهنگي مي زنم كه چقدر مهم است: يونسكو ميدان نقش جهان اصفهان را به عنوان اثر جهاني به ثبت رسانده بود. يكي از نهادهاي اصفهان يك برجي ساخته بود كه "پس زمينه" ميدان نقش جهان را خراب كرده بود. با اينكه اصلا در محوطه ميدان نبود. يونسكو اعلام كرد اگر تا فلان تاريخ اين برج خراب نشود اينجا را از فهرست ميراث جهاني خارج مي كنم مثلا؟؟؟؟ يك اثر تاريخي خودش كه هيچي، دورنمايش هم نبايد خراب شود. او متخصص است مي فهمد. نه به عنوان زيارتگاه و دارالشفا بلكه به عنوان ميراث فرهنگي هم كه نگاه كينم حق دست زدن به هيچي اش را نداريم.مگربا حفظ اصول بازسازي شود. تازه اين مال وقتي است كه ميراث فرهنگي بشود و (پناه مي بريم به خدا) قبر يك شهيد مساوي بشود با قبر آن شاه عياش! اگر بخواهيم دوتاشان را يكسان بگيريم حق دست زدن به هيچ چیزش را نداريم؛ اما اينها يكسان نيستند. اينجا زيارتگاه است قبر يك صحابي است.ما وقتي زيارت نامه مي خوانيم مي گوييم السلام عليكم يا انصاردين الله يا انصار رسول الله. ما اينجوري شهدايمان را خطاب مي كنيم. وقتي اين جوري مقدس مي شود يعني لطف كنيد در موردش خراب كاري نكنيد.هفته پيش اصفهان بودم اولين چيزي كه به ذهن مي رسد اين است كه يك يگان سرباز، به راست، راست؛سربازخانه. قبلا قبر حاج همت در امام زاده شاه حسين شهرضاي اصفهان شاخص بود.(ميدانيد كه قبر شهيد همت آنجاست اما يك يادواره ايشان در بهشت زهرا است.) حالا بايد بگردي ميان 200 قبر تا بتواني قبر ايشان را پيدا كني. مثل پروژه نواب شده.اينجا قرار است دارالشفا باشد؛ براي مايي كه دراين شهر به ظاهر مدرن حتي غير مدرن دشارژ شديم، از لحاظ معنويت شارژ شويم.
مثالي از تخريب بزنم. سال 70 آن هنگام كه اردوي راهيان نور رسم نبود به همراه چند تا از بچه هاي دانشگاه با كلي پارتي بازي كه برويم همان سنگرهاي زمان جنگ را ببينيم. هنوز سنگرهاي زمان جنگ سالم مانده بود انگار فضاي جنگ است اما رزمنده هايش نيستند. رسيديم به جايي كه ديدم آشناست. يادم آمد اينجا همان جا بود كه عمليات كرده بوديم. گفتم بچه ها اينجا را ببينيد دقيقا همين جا بود كه فلاني تانك عراقي زد؛ يا فلاني شهيد شد و ... . سال پيش با چند تا از دانشجوهاي خودم رفتيم .هر چه نگاه كردم جاي آشنايي نديدم! يك روزي آقاي خامنه اي رئيس جمهور مملكت آمد پيش ما در پادگاني كه ما با بچه ها بوديم. آمد سر سفره با ما غذا خورد و حرف زديم. من كلي تلاش كردم تا ببينم ملاقاتمان كجاي اين پادگان بود؛ نديدم آنرا! در فرنگ مثلا يك تابلومي زنند كه اينجا محل عبور "جان وين" بوده است. او كسي بوده كه فيلم وسترن مي ساخته عددي هم نبوده.
بعد از جنگ عمدا آثار جنگ تخريب شد مگرجاهايي مثل فكه كه ميدان مين بود و خطر داشت والا در جاهاي ديگر مثل شلمچه هرچه بود نابود كردند. زماني بود ما به بچه ها نشان مي داديم اين همان تانكي بود كه رفيق من زد. (بالاي همان جايي كه 5 تا بچه تهراني افتادند خمسه كوثر) تعداد همه اينها را بردند ذوب آهن كيلويي 25زار فروختند تا اينكه بنياد حفظ آثار كيلويي 200 تومان پول كرايه داد تا آنها را بگذارد كنار يادمان هويزه كه من نمي دانم الان چه كارش كردند. من لمس مي كنم اين را كه جوابي براي سوال پسرم ندارم. اما اگر اينگونه نشده بود مي بردمش و نشانش ميدادم كه بابايي تو توي اين سنگر مي جنگيد و... . همين حادثه راجع به شهدا هم اتفاق افتاده. من شهرهاي مختلف را ديدم. واقعيتش اين است كه مزار شهدا با احساس ضمخت و خشن گورستان. بي روح... همان جور كه مردم انقلاب را ساختند و جنگ را اداره كردند؛ فرهنگ دفاع مقدس را حفظ كردند. ما مسؤولين خرابش نكنيم.

متن سخنان استاد کمری :
اشاره ای کردند آقای رحماندوست که خوب و بلکه لازم است که جلسات کارشناسی،پژوهشی وعلمی برگزار شود. هستند کسانی که علاقه مندند و توانا که بنشینند روی این مهم فکر کنند ومقاله بدهند تا برسیم به یک تصمیم و جمع بندی. بالاخره احساس ملال و خستگی در کلام من هست چون کار کردم روی این موضوع اما هیچ بازخوردی نداشت.ما سمینار داشتیم راجع به پنیر! باور می کنید! نمی گم این کارها نشود. اگر دغدغه ما باشد که یک بافت زیست بافت بوم فرهنگی تاریخی را نمی توان همین جوری بهش دست زد ، مطالعات فراوان می خواهد.
از دیدگاه نشانه شناسی نگاه کنید کل مجموعه مزار شهدا دلالت بر مفهومی دارد تا بیایید جزشناسی بکنید. یعنی یک سنگ مرمر است دیگری سیاه؛یکی طول بلندی دارد.هر کدام از اینها نشان از دلیل و محتوایی دارد : جنس و برش و حجاری و آرایش سنگ از اینها ساده نگذرید. مثلا همین عکس را توجه کنید: حاشیه سنگ لاله است. لاله سمبل و رمز شهید است؛ (از خون جوانان وطن لاله دمیده ) یا اگر کبوتر را می بینید. نگویید ما اینها را می دانیم. اگر بر سنگ گوری از 70 سال پیش (پایین امام زاده عبدالله)تصویر شانه دیدید الان شما نمیدانید یعنی چه؟ اما آن موقع دلالت داشته بر اینکه این گور متعلق به خانم است. یا ابزار آلات کسی که کاری را انجام می داده حجاری می شده. الان ذهنمان با این نشانه ها آشنایی دارد از اینها ادراک تاریخی نمی کنیم؛ فاصله زمانی که پیدا کنیم معلوم می شود. من در آن مقاله اشاره کرده ام مجموع ترکیب رنگ پرچم ها که می بینید شاد است. رنگ مشکی نیست. این تغییر رنگ مشکی به رنگ های الوان از سفید و سرخ و سبز و آبی؛ آن حسی که به بیننده و زائر القا می کند مثل خود سربند ها. اتفاقا هارمونی بین اجزا هم هست اجزای ویترین، سنگ و پرچم .اگر اینها دست بخورد و عنصر تصنع رفت داخل آن (این را کسی که کارش نشانه شناسی است می فهمد) متوجه می شوید که این نمی تواند القا کند این حس راکه بافت مردمی ،طبیعی،توده ای ، فراگیر بر مبنای اندیشه و بینش و داشته های پیشینی این مجموعه را خلق کردند. مزار شهدای بازسازی شده را که نگاه می کنید همه طرازند و اگر اشتباه نکنم با خط ثلث نوشته شده شهید گمنام فرزند روح الله همه عین هم. مثل می گویم: ما از یکنواختی خسته می شویم؛ جاده ای که یک سره هست و پیچ و خمی ندارد تصادف درش زیاد می شود. سنخ معماری ما و ذهنیات ما نسبت به معماری، معماری یک دست نبوده.(اینها دلایل دارد که وارد آنها نمی شویم). بافت های قدیمی تهران یا شهرستانها را نگاه کنید می بینید کوچه ها پیچ و خم دارند، پیچ و خم و انحنای اینها همه مفهوم داشته. خانه که وارد می شدید وارد حیاط نمی شدید یک پیچ می خورد (اندرونی و بیرونی را نمی خواهم توضیح بدهم) رگه هایش هست. حتی آن توصیه ای که به مهندس چمران کردند که اگر گیر کرد فلان؛ من می خواهم بگویم آن هم ملاحظه دارد و نمی توانیم اختیار بدهیم به یک نهادی که شما هر جا دیدید که مثلا خوب ویلچیر رد نشد، شما ویلچیر رو درست کنید!
دقت کرده اید تعدادی از مزار شهدا نیمکت آهنی دارد؟ این یعنی پدر مادر این شهید اینجا "بیتوته "می کنند و سن و سالشان مقتضی ایستادن یا نشستن نیست.
اگر با نگاه مردم شناسی نگاه کنیم : در گذشته مردم جز شب جمعه آخر سال با گورستان کاری نداشتند؛الآن تحویل سال مردم آنجا هستند این خیلی مهم است. سنگ مزار شهید تبدیل به جایی مثل سفره هفت سین می شود؛ یعنی تمام این فامیل و دوستان میهمان این شهیدند؛ از این تلقی "نبودن" و مردن و نیستن نیست. آقای کوشکی اشاره کوچکی کردند، آنها که اهل جبهه هستند و حتی برای نسل ماها آن نشانه ها یک دلالت های دیگر دارند تا شماها. ما حس نمی کنیم که این آدمی که 20سال پیش شهید شده الآن باید 45 ساله باشد. برمی گردیم به 20 سال پیش خودمان؛ یعنی همیشه زنده و حاضر با تمام شور وشتاب آن موقع. این می تواند منتقل شود و می شود به نسل بعدی حتی به نوه ها.ظ من نمی خواهم درجواب آن سؤال راهکار بدهم .این نیازمند این است که یک فراخوانی ازاهل نظر جامعه شناسی ، مردم شناسی، فلسفه حتی معماری بشود؛ جمع شویم بگوییم کاری که دارد صورت می گیرد با این ملاحظات درست است یا نه.مثلا به نظرم مزار شهدای همدان با گذشت دو زمستان درآن جا همه سنگ ها بریزد(چون آنجا سرمای سختی دارد.) آنکه گفتند می خواهیم اینها بماند بله درست است. من نمی گویم مسؤولین بنیاد شهید قصدشان تخریب است. ولی این کار را باید عالمانه و با مطالعه انجام داد. راه احیا این نیست که این سنگ را برداریم و سنگ دیگری جایش بگذاریم. اگر بناست چون این سنگ ترک خورده برداریمش؛ باید از نوع خود آن سنگ با همان نوشته با همان خط کانه همان سنگ از نو احیا یا بازسازی شده. در شناختن لایه های باستانی از کلنگ معمولی استفاده نمیشود کوچکتر است. با بولدوزر نمی روند سراغ درست کردن؛ ملاحظات و دقت هایی می طلبد.
سوال: تفاوت عناصر زيبايي شناختي معماري اسلامي با معماري مدرن؛ نه كلان آن بلكه آن نگاهي كه معطوف به سنگ قبرهاست.
استاد كمري : من مدعي نيستم كه پاسخ اين سؤال را مي دانم. توجه كنيد كه همه اجزا و عناصر فرهنگ اين مملكت نسبتي با هم دارند.يعني فرش ايران، خانه ايراني وشعر با هم نسبت دارند. وارد مسجد شيخ لطف الله كه مي شويد عبور مي كنيد از دنيايي از غزلواره ها؛ نسبت عجيبي دارد ادبيات ما با بناهاي ما. در بناهاي ما قوس و انحنا و خم خيلي مهم است.سبك گوتيك (يعني وحشي) تمام تيغه است؛ كانه گستاخي به آسمان دارد.ما در سبك معماري خودمان قوس و مقرنس و كمان داريم كه نوعي از آرامش و تواضع و فروتني را نشان مي دهد.در كاشيكاري ما رنگ فيروزه نقش زيادي دارد؛ نماد آسمان است آن عالم برين. اين نكات مهم است. خود مزار شهدا كه تلفيقي است از ادبيات و فرهنگ و موسيقي (چون معماري موسيقي دارد) اينها را همين جوري نمي توانيم دستكاري كنيم. منتها ما در اين 70 سال اخير دچار اختلاط شديم. كه نه مدرن شديم و نه سنتي مانديم و اين مي رسد به جايي كه ما وقتي وارد شهري مثل تهران مي شويم مي بينيم تعريفي ندارد اين شهر. فيلسوف بزرگ ويل پونشتاين جمله قابل اعتنايي دارد: اگر بنا وعمارت والا در جايي نديد بدانيد انديشه والايي وجود ندارد چون بنا تجسم انديشه است. خيابان ولي عصر را تصور كنيد آيا چيز چشم نوازي را مي بينيم؟!يا مثلا بناي مجلس آن ساختمان مثلثي شكل را در نظر بگيريد؟! اين نشان مي دهد یكه ما حواسمان جمع نيست كه چه بايد بكنيم. دقايق عجيبي در معماري ما بوده. نگوييد فلاني مرتجع و گذشته گراست .نمي خواهم بگويم كه ورود نكنيم. ما مزارات كهن داريم مثلا تخت فولاد اصفهان جاي اعتكاف اهل دل بود. بسياري از بزرگان آنجا چله نشيني مي كردند براي اينكه از اشتغالات عالم ببرند.از استعدادهای مزار شهدا اينهاست. حالا اگر آن اعتكاف و اعتزال از نوع شبه صوفيانه بوده اين اعتزال سرخ است؛ مقدمه است براي جهاد. چون حقيقت رهبانيت دراسلام جهاد است. بايد ديد آيا اين جاهاي بازسازي شده جاي اعتكاف و الهام هست .شهيد ناصر زجاجي مي گفت: كنار تخت فولاد يك جوري شده كه عروس دامادها شب اول زندگي شان مي آيند اينجا. يعني شهيد و شهادت در متن زندگي و بدايت آن است يعني يك امر مبارك.
خوبست همايشي برگزار شود از ديدگاه معماري، شهرسازي، جامعه شناسي و ... با تمام اين دقتها بررسي شود.